اجرای مراسم ترحیم عرفانی به همراه سازهای نی و دف
مراحل اجرایی تدفین

احکام میت

احکام میت

احکام میت از دیدگاه امام خمینی رضوان الله تعالی علیه

احكام محتضر

٥٣٣ – مسلمانى را كه محتضر است‏يعنى در حال جان دادن مى‏باشد، مرد باشد يا زن، بزرگ باشد يا كوچك، بايد به پشت بخوابانند به طورى كه كف پاهايش به طرف قبله باشد. و اگر خواباندن او كاملا به اين طور ممكن نيست، بنابر احتياط واجب تا اندازه‏اى كه ممكن است، بايد به اين دستور عمل كنند. و چنانچه خواباندن او به هيچ قسم ممكن نباشد به قصد احتياط او را رو به قبله بنشانند. و اگر آن هم نشود، باز به قصد احتياط او را به پهلوى راست‏يا به پهلوى چپ، رو به قبله بخوابانند.

٥٣٤ – احتياط واجب آن است كه تا وقتى او را از محل احتضار حركت نداده‏اند، رو به قبله باشد، و بعد از حركت دادن اين احتياط واجب نيست.

٥٣٥ – رو به قبله كردن محتضر بر هر مسلمان واجب است، و اجازه گرفتن از ولى او لازم نيست.

٥٣٦ – مستحب است ‏شهادتين و اقرار به دوازده امام عليهم السلام و ساير عقايد حقه را، به كسى كه در حال جان دادن است طورى تلقين كنند كه بفهمد. و نيز مستحب است چيزهايى را كه گفته شد، تا وقت مرگ تكرار كنند.

٥٣٧ – مستحب است اين دعاها را طورى به محتضر تلقين كنند كه بفهمد: “اللهم اغفر لى الكثير من معاصيك و اقبل منى اليسير من طاعتك يا من يقبل اليسير و يعفو عن الكثير اقبل منى اليسير و اعف عنى الكثير انك انت العفو الغفور اللهم ارحمنى فانك رحيم”.

٥٣٨ – مستحب است كسى را كه سخت جان مى‏دهد، اگر ناراحت نمى‏شود به جايى كه نماز مى‏خوانده ببرند.

٥٣٩ – مستحب است براى راحت‏شدن محتضر بر بالين او سوره مباركه “يس” و”الصافات” و ” احزاب” و “آية الكرسى” و آيه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آيه آخر سوره بقره، بلكه هر چه از قرآن ممكن است بخوانند.

٥٤٠ – تنها گذاشتن محتضر و گذاشتن چيز سنگين روى شكم او و بودن جنب و حائض نزد او و همچنين حرف زدن زياد، و گريه كردن و تنها گذاشتن زنها نزد او مكروه است.

احكام بعد از مرگ

٥٤١ – بعد از مرگ مستحب است دهان ميت را، هم بگذارند كه باز نماند و چشمها و چانه ميت را ببندند و دست و پاى او را دراز كنند و پارچه‏اى روى او بيندازند و اگر شب مرده است، در جايى كه مرده، چراغ روشن كنند، و براى تشييع جنازه او مؤمنين را خبر كنند. و در دفن او عجله نمايند، ولى اگر يقين به مردن او ندارند، بايد صبر كنند تا معلوم شود و نيز اگر يت‏حامله باشد و بچه در شكم او زنده باشد بايد به قدرى دفن را عقب بيندازند، كه پهلوى چپ او را بشكافند و طفل را بيرون آورند و پهلو را بدوزند.

احكام غسل و كفن و نماز و دفن ميت

٥٤٢ – غسل و كفن و نماز و دفن مسلمان دوازده امامى، بر هر مكلفى واجب است. و اگر بعضى انجام دهند، از ديگران ساقط مى‏شود. و چنانچه هيچ كس انجام ندهد همه معصيت كرده‏اند. و بنابر احتياط واجب حكم مسلمانى هم كه دوازده امامى نيست، همين طور است.

٥٤٣ – اگر كسى مشغول كارهاى ميت‏شود، بر ديگران واجب نيست اقدام نمايند. ولى اگر او عمل را نيمه كاره بگذارد، بايد ديگران تمام كنند.

٥٤٤ – اگر انسان يقين كند كه ديگرى مشغول كارهاى ميت‏شده، واجب نيست به‏كارهاى ميت اقدام كند. ولى اگر شك يا گمان دارد، بايد اقدام نمايد.

٥٤٥ – اگر كسى بداند غسل يا كفن يا نماز يا دفن ميت را باطل انجام داده‏اند،بايد دوباره انجام دهد. ولى اگر گمان دارد كه باطل بوده يا شك دارد كه درست بوده يا نه، لازم نيست اقدام نمايد.

٥٤٦ – براى غسل و كفن و نماز و دفن ميت، بايد از ولى او اجازه بگيرند.

٥٤٧ – ولى زن كه در غسل و كفن و دفن او دخالت مى‏كند شوهر اوست، و بعد ازاو، مردهايى كه از ميت ارث مى‏برند مقدم بر زنهاى ايشانند، و هر كدام كه در ارث بردن مقدم هستند در اين امر نيز مقدمند.

٥٤٨ – اگر كسى بگويد من وصى يا ولى ميتم يا ولى ميت به من اجازه داده كه غسل و كفن و دفن ميت را انجام دهم، چنانچه ديگرى نمى‏گويد من ولى يا وصى ميتم يا ولى ميت به من اجازه داده است، انجام كارهاى ميت با اوست.

٥٤٩ – اگر ميت براى غسل و كفن و دفن و نماز خود غير از ولى، كس ديگرى را معين كند، احتياط واجب آن است كه ولى و آن كس هر دو اجازه بدهند، و لازم نيست كسى كه ميت، او را براى انجام اين كارها معين كرده، اين وصيت را قبول كند ولى اگر قبول كرد، بايد به آن عمل نمايد.

احكام غسل ميت


٥٥٠ – واجب است ميت را سه غسل بدهند: اول: به آبى كه با سدر مخلوط باشد.دوم: به آبى كه با كافور مخلوط باشد. سوم: با آب خالص.

٥٥١ – سدر و كافور بايد به اندازه‏اى زياد نباشد كه آب را مضاف كند و به‏اندازه‏اى هم كم نباشد كه نگويند سدر و كافور با آب مخلوط شده است.

٥٥٢ – اگر سدر و كافور به اندازه‏اى كه لازم است پيدا نشود، بنابر احتياط واجب بايد مقدارى كه به آن دسترسى دارند، در آب بريزند.

٥٥٣ – كسى كه براى حج احرام بسته است، اگر پيش از تمام كردن سعى بين صفا و مروه بميرد، نبايد او را با آب كافور غسل دهند و به جاى آن بايد با آب خالص غسلش بدهند، و همچنين اگر در احرام عمره پيش از كوتاه كردن مو،بميرد.

٥٥٤ – اگر سدر و كافور يا يكى از اينها پيدا نشود يا استعمال آن جايز نباشد،مثل آن كه غصبى باشد، بايد بجاى هر كدام كه ممكن نيست، ميت را با آب خالص غسل بدهند.

٥٥٥ – كسى كه ميت را غسل مى‏دهد بايد مسلمان دوازده امامى و عاقل باشد و مسايل غسل را هم بداند، و بنابر احتياط واجب بالغ باشد.

٥٥٦ – كسى كه ميت را غسل مى‏دهد، بايد قصد قربت داشته باشد، يعنى غسل را براى انجام فرمان خداوند عالم بجا آورد. و اگر به همين نيت تا آخر غسل سوم باقى باشد، كافى است و تجديد لازم نيست.

٥٥٧ – غسل بچه مسلمان اگر چه از زنا باشد، واجب است. و غسل و كفن و دفن كافر و اولاد او جايز نيست. و كسى كه از بچگى ديوانه بوده و به حال ديوانگى بالغ شده چنانچه پدر و مادر او يا يكى از آنان مسلمان باشند، بايد اورا غسل داد و اگر هيچ كدام آنان مسلمان نباشند، غسل دادن او جايز نيست.

٥٥٨ – بچه سقط شده را اگر چهار ماه يا بيشتر دارد، بايد غسل بدهند، و اگر چهار ماه ندارد، بايد در پارچه‏اى بپيچند و بدون غسل دفن كنند.

٥٥٩ – اگر مرد زن را، و زن مرد را غسل بدهد، باطل است. ولى زن مى‏تواند شوهر خود را غسل دهد و شوهر هم مى‏تواند زن خود را غسل دهد، اگر چه احتياط مستحب آن است كه زن شوهر خود، و شوهر زن خود را غسل ندهد.

٥٦٠ – مرد مى‏تواند دختر بچه‏اى را كه سن او از سه سال بيشتر نيست، غسل دهد. زن هم مى‏تواند پسر بچه‏اى را كه سه سال بيشتر ندارد، غسل دهد.

٥٦١ – اگر براى غسل دادن ميتى كه مرد است مرد پيدا نشود، زنانى كه با او نسبت دارند و محرمند مثل مادر و خواهر و عمه و خاله، يا به واسطه شير خوردن با او محرم شده‏اند، مى‏توانند غسلش بدهند. و نيز اگر براى غسل ميت زن، زن ديگرى نباشد، مردهايى كه با او نسبت دارند و محرمند، يا به واسطه شير خوردن با او محرم شده‏اند، مى‏توانند از زير لباس او را غسل دهند.

٥٦٢ – اگر ميت و كسى كه او را غسل مى‏دهد، هر دو مرد يا هر دو زن باشند، جايز است كه غير از عورت، جاهاى ديگر ميت برهنه باشد، و همين طور اگر محرم باشند.

٥٦٣ – نگاه كردن به عورت ميت‏حرام است، و كسى كه او را غسل مى‏دهد اگر نگاه كند معصيت كرده، ولى غسل باطل نمى‏شود.

٥٦٤ – اگر جايى از بدن ميت نجس باشد، بايد پيش از آنكه آنجا را غسل بدهند، آب بكشند. و احتياط مستحب آن است كه تمام بدن ميت، پيش از شروع به غسل پاك باشد.

٥٦٥ – غسل ميت مثل غسل جنابت است و احتياط واجب آن است كه تا غسل ترتيبى ممكن است، ميت را غسل ارتماسى ندهند. و احتياط مستحب آن است كه در غسل ترتيبى هر يك از سه قسمت بدن را در آب فرو نبرند بلكه آب را روى آن بريزند.

٥٦٦ – كسى را كه در حال حيض يا در حال جنابت مرده، لازم نيست غسل حيض يا غسل جنابت بدهند، بلكه همان غسل ميت براى او كافى است.

٥٦٧ – جايز نيست كه براى غسل دادن ميت مزد بگيرند، ولى مزد گرفتن براى كارهاى مقدماتى غسل حرام نيست.

٥٦٨ – اگر آب پيدا نشود، يا استعمال آن مانعى داشته باشد، بايد عوض هر غسل، ميت را يك تيمم بدهند.

٥٦٩ – كسى كه ميت را تيمم مى‏دهد، مى‏تواند در صورت امكان دست ميت را به زمين بزند و به صورت و پشت دستهايش بكشد. و اگر به اين صورت ممكن باشد، لازم نيست به دست زنده هم او را تيمم داد، اگر چه احتياط استحبابى جمع است.

احكام كفن ميت


٥٧٠ – ميت مسلمان را بايد با سه پارچه كه آنها را لنگ و پيراهن و سرتاسرى مى‏گويند، كفن نمايند.

٥٧١ – لنگ بايد از ناف تا زانو، اطراف بدن را بپوشاند، و بهتر آن است كه از سينه تا روى پا برسد. و بنابر احتياط واجب پيراهن بايد از سر شانه تا نصف ساق پا تمام بدن را بپوشاند، و درازاى سرتاسرى بايد به‏قدرى باشد كه بستن دو سر آن ممكن باشد، و پهناى آن بايد به اندازه‏اى باشد كه يك طرف آن روى طرف ديگر بيايد.

٥٧٢ – مقدارى از لنگ، كه از ناف تا زانو را مى‏پوشاند و مقدارى از پيراهن كه از شانه تا نصف ساق را مى‏پوشاند، مقدار واجب كفن است. و آنچه بيشتر از اين مقدار در مساله قبل گفته شد، مقدار مستحب كفن مى‏باشد.

٥٧٣ – اگر ورثه بالغ باشند و اجازه دهند كه بيشتر از مقدار واجب كفن را،كه در مساله قبل گفته شد از سهم آنان بردارند، اشكال ندارد. و احتياط واجب آن است كه بيشتر از مقدار واجب كفن و همچنين مقدارى را كه احتياطا لازم است، از سهم وارثى كه بالغ نشده، برندارند.

٥٧٤ – اگر كسى وصيت كرده باشد كه مقدار مستحب كفن را كه در دو مساله قبل گفته شد، از ثلث مال او بردارند، يا وصيت كرده باشد ثلث مال را به مصرف خود او برسانند، ولى مصرف آن را معين نكرده باشد، يا فقط مصرف مقدارى از آن را معين كرده باشد، مى‏توانند مقدار مستحب كفن را از ثلث مال او بردارند.

٥٧٥ – اگر ميت وصيت نكرده باشد كه كفن را از ثلث مال او بردارند، مى‏توانند به طور متعارف كه لايق شان ميت مى‏باشد، كفن و چيزهاى ديگرى را كه از واجبات دفن است از اصل مال بردارند.

٥٧٦ – كفن زن بر شوهر است، اگر چه زن از خود مال داشته باشد. و همچنين اگر زن را به شرحى كه در كتاب طلاق گفته مى‏شود، طلاق رجعى بدهند و پيش از تمام شدن عده بميرد، شوهرش بايد كفن او را بدهد. و چنانچه شوهر بالغ نباشد يا ديوانه باشد، ولى شوهر بايد از مال او كفن زن را بدهد.

٥٧٧ – كفن ميت بر خويشان او واجب نيست، اگر چه مخارج او در حال زندگى برآنان واجب باشد.

٥٧٨ – احتياط واجب آن است كه هر يك از سه پارچه كفن به قدرى نازك نباشد كه بدن ميت از زير آن پيدا باشد.

٥٧٩ – كفن كردن با چيز غصبى، اگر چيز ديگرى هم پيدا نشود، جايز نيست. و چنانچه كفن ميت غصبى باشد و صاحب آن راضى نباشد، بايد از تنش بيرون آورند، اگر چه او را دفن كرده باشند. و همچنين جايز نيست با پوست مردار او را كفن كنند.

٥٨٠ – كفن كردن ميت با چيز نجس و با پارچه ابريشمى خالص جايز نيست،ولى در حال ناچارى اشكال ندارد. و احتياط واجب آن است كه با پارچه طلاباف هم ميت را كفن نكنند، مگر در حال ناچارى.

٥٨١ – كفن كردن با پارچه‏اى كه از پشم يا موى حيوان حرام گوشت تهيه شده، در حال اختيار جايز نيست. ولى اگر پوست‏حيوان حلال گوشت را طورى درست كنند كه به آن جامه گفته شود، مى‏شود با آن ميت را كفن كنند. و همچنين اگر كفن از مو و پشم حيوان حلال گوشت باشد اشكال ندارد، اگر چه احتياط مستحب آن است كه بااين دو هم كفن ننمايند.

٥٨٢ – اگر كفن ميت به نجاست‏خود او، يا به نجاست ديگرى نجس شود، چنانچه كفن ضايع نمى‏شود، بايد مقدار نجس را بشويند يا ببرند. ولى اگر در قبر گذاشته باشند، بهتر است كه ببرند. بلكه اگر بيرون آوردن ميت اهانت به او باشد،بريدن واجب مى‏شود. و اگر شستن يا بريدن آن ممكن نيست، در صورتى كه عوض كردن آن ممكن باشد، بايد عوض نمايند.

٥٨٣ – كسى كه براى حج‏يا عمره احرام بسته، اگر بميرد بايد مثل ديگران كفن شود،و پوشاندن سر و صورتش اشكال ندارد.

٥٨٤ – مستحب است انسان در حال سلامتى، كفن و سدر و كافور خود را تهيه كند.

احكام حنوط


٥٨٥ – بعد از غسل واجب است ميت را حنوط كنند، يعنى به پيشانى و كف دستها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاهاى او كافور بمالند. و مستحب است به سر بينى ميت هم كافور بمالند، و بايد كافور ساييده و تازه باشد. و اگر به واسطه كهنه بودن، عطر او از بين رفته باشد، كافى نيست.

٥٨٦ – در حنوط ميت، مراعات ترتيب بين اعضاى سجود لازم نيست. اگر چه مستحب است اول كافور را به پيشانى ميت بمالند.

٥٨٧ – بهتر آن است كه ميت را پيش از كفن كردن، حنوط نمايند. اگر چه در بين كفن كردن و بعد از آن هم، مانعى ندارد.

٥٨٨ – كسى كه براى حج احرام بسته است، اگر پيش از تمام كردن سعى بين صفا و مروه بميرد، حنوط كردن او جايز نيست. و نيز اگر در احرام عمره پيش ازآنكه موى خود را كوتاه كند بميرد، نبايد او را حنوط كنند.

٥٨٩ – زنى كه شوهر او مرده و هنوز عده‏اش تمام نشده، اگر چه حرام است‏خود را خوشبو كند، ولى چنانچه بميرد، حنوط او واجب است.

٥٩٠ – مكروه است ميت را با مشك و عنبر و عود و عطرهاى ديگر خوشبو كنند،يا براى حنوط اينها را با كافور مخلوط نمايند.

٥٩١ – مستحب است، قدرى تربت‏حضرت سيدالشهدا عليه‏السلام با كافور مخلوط كنند. ولى بايد از آن كافور به جاهايى كه بى‏احترامى مى‏شود، نرسانند. و نيز بايد تربت به قدرى زياد نباشد، كه وقتى با كافور مخلوط شد آن را كافور نگويند.

٥٩٢ – اگر كافور به اندازه غسل و حنوط نباشد، بنابر احتياط واجب غسل را مقدم دارند. و اگر براى هفت عضو نرسد، بنابر احتياط واجب پيشانى را مقدم دارند.

٥٩٣ – مستحب است دو چوب تر و تازه در قبر همراه ميت بگذارند.

احكام نماز ميت

٥٩٤ – نماز خواندن بر ميت مسلمان، اگر چه بچه باشد، واجب است. ولى بايد پدر و مادر آن بچه يا يكى از آنان مسلمان باشند و شش سال بچه تمام شده باشد.

٥٩٥ – نماز ميت بايد بعد از غسل و حنوط و كفن كردن او خوانده شود. و اگرپيش از اينها يا در بين اينها بخوانند، اگر چه از روى فراموشى يا ندانستن مساله باشد، كافى نيست.

٥٩٦ – كسى كه مى‏خواهد نماز ميت بخواند، لازم نيست با وضو يا غسل يا تيمم باشدو بدن و لباسش پاك باشد. و اگر لباس او غصبى هم باشد، اشكال ندارد. اگر چه احتياط مستحب آن است كه تمام چيزهايى را كه در نمازهاى ديگر لازم است رعايت كند.

٥٩٧ – كسى كه به ميت نماز مى‏خواند، بايد رو به قبله باشد و نيز واجب است ميت را مقابل او به پشت بخوابانند، به طورى كه سر او به طرف راست نمازگزار و پاى او بطرف چپ نمازگزار باشد.

٥٩٨ – مكان نمازگزار بايد از جاى ميت پست‏يا بلندتر نباشد. ولى پستى و بلندى مختصر اشكال ندارد.

٥٩٩ – نمازگزار بايد از ميت دور نباشد. ولى كسى كه نماز ميت را به جماعت مى‏خواند، اگر از ميت دور باشد، چنانچه صفها به يكديگر متصل باشد، اشكال ندارد.

٦٠٠ – نمازگزار بايد مقابل ميت بايستد. ولى اگر نماز به جماعت‏خوانده شود و صف جماعت از دو طرف ميت بگذرد، نماز كسانى كه مقابل ميت نيستند، اشكال ندارد.

٦٠١ – بين ميت و نمازگزار بايد پرده و ديوار يا چيزى مانند اينها نباشد ولى اگر ميت در تابوت و مانند آن باشد، اشكال ندارد.

٦٠٢ – در وقت‏خواندن نماز، بايد عورت ميت پوشيده باشد و اگر كفن كردن او ممكن نيست، بايد عورتش را اگر چه با تخته و آجر و مانند اينها باشد بپوشانند.

٦٠٣ – نماز ميت را بايد ايستاده و با قصد قربت بخواند. و در موقع نيت، ميت را معين كند، مثلا نيت كند نماز مى‏خوانم بر اين ميت قربة الى الله.

٦٠٤ – اگر كسى نباشد كه بتواند نماز ميت را ايستاده بخواند، مى‏شود نشسته بر او نماز خواند.

٦٠٥ – اگر ميت وصيت كرده باشد كه شخص معينى بر او نماز بخواند، احتياط واجب آن است كه آن شخص از ولى ميت اجازه بگيرد و بر ولى هم بنابر احتياط واجب، واجب است كه اجازه بدهد.

٦٠٦ – مكروه است بر ميت چند مرتبه نماز بخوانند، ولى اگر ميت اهل علم و تقوى باشد مكروه نيست.

٦٠٧ – اگر ميت را عمدا يا از روى فراموشى يا به جهت عذرى بدون نماز دفن كنند،يا بعد از دفن معلوم شود، نمازى كه بر او خوانده شده باطل بوده است، تا وقتى جسد او از هم نپاشيده، واجب است با شرطهايى كه براى نماز ميت گفته شد به قبرش نماز بخوانند.

٦٠٨ – نماز ميت پنج تكبير دارد و اگر نماز گزار پنج تكبير به اين ترتيب بگويد كافى است: بعد از نيت و گفتن تكبير اول بگويد: “اشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله”. و بعد از تكبير دوم بگويد: “اللهم صل على محمد و آل محمد”. و بعد از تكبير سوم بگويد: “اللهم اغفر للمؤمنين و المؤمنات”. و بعد از تكبير چهارم اگر ميت مرد است بگويد: “اللهم اغفر لهذا الميت” و اگر زن است بگويد: “اللهم اغفر لهذه الميت” و بعد تكبير پنجم را بگويد. و بهتر است بعد از تكبير اول بگويد: “اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله ارسله بالحق بشيرا و نذيرا بين يدى الساعة”. و بعد از تكبير دوم بگويد: “اللهم صل على محمد و آل محمد و بارك على محمد و آل محمد و ارحم محمدا و آل محمد كافضل ما صليت و باركت و ترحمت و المرسلين و الشهداء و الصديقين و جميع عباد الله الصالحين”. و بعد از تكبير سوم بگويد: “اللهم اغفر للمؤمنين و المؤمنات و المسلمين و المسلمات الاحياء منهم و الاموات تابع بيننا و بينهم بالخيرات انك مجيب الدعوات انك على كل شى‏ء قدير”. و بعد از تكبير چهارم اگر ميت مرد است بگويد: “اللهم ان هذا عبدك و ابن عبدك و ابن امتك نزل بك و انت‏خير منزول به اللهم انا لا نعلم منه الا خيرا و انت اعلم به منا اللهم ان كان محسنا فزد فى احسانه و ان كان مسيئا فتجاوز عنه و اغفر له اللهم اجعله عندك فى اعلى عليين و اخلف على اهله فى الغابرين و ارحمه برحمتك يا ارحم الراحمين”. و بعد تكبير پنجم را بگويد. ولى اگر ميت زن است بعد از تكبير چهارم بگويد: “اللهم ان هذه امتك و ابنة عبدك و ابنة امتك نزلت بك و انت‏خير منزول به اللهم انا لا نعلم منها الا خيرا و انت اعلم بها منا اللهم ان كانت محسنة فزد فى احسانها و ان كانت مسيئة فتجاوز عنها و اغفر لها اللهم اجعلها عندك فى اعلى عليين و اخلف على اهلها فى الغابرين و ارحمها برحمتك يا ارحم الراحمين”.

٦٠٩ – بايد تكبيرها و دعاها را طورى پشت‏سر هم بخواند كه نماز از صورت خود خارج نشود.

٦١٠ – كسى كه نماز ميت را به جماعت مى‏خواند، بايد تكبيرها و دعاهاى آن را هم بخواند.

مستحبات نماز ميت


٦١١ – چند چيز در نماز ميت مستحب است: اول: كسى كه نماز ميت مى‏خواند با وضو يا غسل يا تيمم باشد. و احتياط مستحب آن است در صورتى تيمم كند كه وضو و غسل ممكن نباشد، يا بترسد كه اگر وضو بگيرد يا غسل كند به نماز ميت نرسد. دوم: اگر ميت مرد است امام جماعت‏يا كسى كه فرادى به او نماز مى‏خواند مقابل وسط قامت او بايستد، و اگر ميت زن است مقابل سينه‏اش بايستد. سوم: پابرهنه نماز بخواند. چهارم: در هر تكبير دستها را بلند كند. پنجم: فاصله او با ميت به قدرى كم باشد كه اگر باد لباسش را حركت دهد به جنازه برسد. ششم: نماز ميت را به جماعت بخواند. هفتم: امام جماعت تكبير و دعاها را بلند بخواند و كسانى كه با او نماز مى‏خوانند، آهسته بخوانند. هشتم: در جماعت اگر چه ماموم يك نفر باشد، عقب امام بايستد. نهم نمازگزار به ميت و مؤمنين زياد دعا كند. دهم:پيش از نماز سه مرتبه بگويد: الصلاه. يازدهم: نماز را در جايى بخوانند كه مردم براى نماز ميت بيشتر به آنجا مى‏روند. دوازدهم: زن حائض اگر نماز ميت را به جماعت مى‏خواند، در صفى تنها بايستد.

٦١٢ – خواندن نماز ميت در مساجد مكروه است ولى در مسجد الحرام مكروه نيست.

احكام كفن

٦١٣ – واجب است ميت را طورى در زمين دفن كنند كه بوى او بيرون نيايد و درندگان هم نتوانند بدنش را بيرون آورند. و در صورتى كه ترس درنده و نزديك شدن انسانى كه از بوى ميت اذيت‏شود در بين نباشد، اقوى كفايت تنها عنوان دفن در زمين است، اگر چه احتياط مستحب آن است كه گودى قبر به همان اندازه مذكور در بالا باشد. و اگر ترس آن باشد كه جانور، بدن او را بيرون آورد،بايد قبر را با آجر و مانند آن محكم كنند.

٦١٤ – اگر دفن ميت در زمين ممكن نباشد، مى‏توانند به جاى دفن او را در بنايا تابوت بگذارند.

٦١٥ – ميت را بايد در قبر به پهلوى راست طورى بخوابانند كه جلوى بدن او رو به قبله باشد.

٦١٦ – اگر كسى در كشتى بميرد، چنانچه جسد او فاسد نمى‏شود و بودن او در كشتى مانعى ندارد، بايد صبر كنند تا به خشكى برسند و او را در زمين دفن كنند، و گرنه بايد در كشتى غسلش بدهند و حنوط و كفن كنند و پس از خواندن نماز ميت چيز سنگينى به پايش ببندند و به دريا بيندازند، يا او را در خمره بگذارند و درش را ببندند و به دريا بيندازند. و اگر ممكن است بايد او را در جايى بيندازند كه فورا طعمه حيوانات نشود.

٦١٧ – اگر بترسند كه دشمن قبر ميت را بشكافد و بدن او را بيرون آورد و گوش يا بينى يا اعضاى ديگر او را ببرد، چنانچه ممكن باشد بايد به طورى كه در مساله پيش گفته شد، او را به دريا بيندازند.

٦١٨ – مخارج انداختن در دريا و مخارج محكم كردن قبر ميت را در صورتى كه لازم باشد بايد از اصل مال ميت بردارند.

٦١٩ – اگر زن كافره بميرد و بچه در شكم او مرده باشد، چنانچه پدر بچه مسلمان باشد، بايد زن را در قبر به پهلوى چپ پشت به قبله بخوابانند كه روى بچه به طرف قبله باشد. بلكه اگر هنوز روح هم به بدن او داخل نشده باشد، بنابر احتياط واجب بايد به همين دستور عمل كنند.

٦٢٠ – دفن مسلمان در قبرستان كفار و دفن كافر در قبرستان مسلمانان جايز نيست.

٦٢١ – دفن مسلمان در جايى كه بى‏احترامى به او باشد، مانند جايى كه خاكروبه و كثافت مى‏ريزند، جايز نيست.

٦٢٢ – ميت را نبايد در جاى غصبى دفن كنند، و دفن كردن در جايى كه براى غير دفن كردن وقف شده و در مسجد اگر ضرر به مسلمانان باشد يا مزاحم نمازشان باشد جايز نيست، بلكه اقوى آن است كه اصلا در مسجد دفن نكنند. و در زمينى كه مثل مسجد براى غير دفن كردن وقف شده، جايز نيست.

٦٢٣ – دفن ميت در قبر مرده ديگر، اگر موجب نبش شود، جايز نيست.

٦٢٤ – چيزى كه از ميت جدا مى‏شود، اگر چه مو و ناخن و دندانش باشد، بايدبا او دفن شود. و اگر موجب نبش شود، احتياط آن است كه جدا دفن شود. و دفن ناخن و دندانى كه در حال زندگى از انسان جدا مى‏شود، مستحب است.

٦٢٥ – اگر كسى در چاه بميرد و بيرون آوردنش ممكن نباشد، بايد در چاه را ببندند و همان چاه را قبر او قرار دهند. و در صورتى كه چاه، مال غير باشد،بايد به نحوى او را راضى كنند.

٦٢٦ – اگر بچه در رحم مادر بميرد و ماندنش در رحم براى مادر خطر داشته باشد،بايد به آسانترين راه او را بيرون آورند. و چنانچه ناچار شوند كه او را قطعه قطعه كنند، اشكال ندارد. ولى بايد به وسيله شوهرش اگر اهل فن است‏يا زنى كه اهل‏فن باشد او را بيرون بياورند. و اگر ممكن نيست، مرد محرمى كه اهل فن باشد. و اگرآن هم ممكن نشود، مرد نامحرمى كه اهل فن باشد بچه را بيرون بياورد. و در صورتى كه آن هم پيدا نشود، كسى كه اهل فن نباشد مى‏تواند بچه را بيرون آورد.

٦٢٧ – هرگاه مادر بميرد و بچه در شكمش زنده باشد، اگر چه اميد زنده ماندن طفل را نداشته باشند، بايد به وسيله كسانى كه در مساله پيش گفته شد ازهر طرفى كه بچه سالم بيرون مى‏آيد، بچه را بيرون آورند و دوباره بدوزند. ولى اگر بين پهلوى چپ و راست در سالم بودن بچه فرقى نباشد، احتياط واجب آن است كه از پهلوى چپ بيرون آورند.

مستحبات دفن

٦٢٨ – خوب است به اميد آنكه مطلوب پروردگار باشد قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود كنند و ميت را در نزديكترين قبرستان دفن نمايند مگر آنكه قبرستان دورتر از جهتى بهتر باشد مثل آنكه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند يا مردم براى فاتحه اهل قبور بيشتر به آنجا مى‏روند و نيز جنازه را در چند ذرعى قبر زمين بگذارند و تا سه مرتبه كم كم نزديك ببرند و در هر مرتبه زمين بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر كنند و اگر ميت مرد است در دفعه سوم طورى زمين بگذارند كه سر او طرف پايين قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمايند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر كنند و در موقع وارد كردن پارچه‏اى روى قبر بگيرند و نيز جنازه را به آرامى از تابوت بگيرند و وارد قبر كنند و دعاهايى كه دستور داده شده پيش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آنكه ميت را در لحد گذاشتند گره‏هاى كفن را باز كنند و صورت ميت را روى خاك بگذارند و بالشى از خاك زير سر او بسازند و پشت ميت‏خشت‏خام يا كلوخى بگذارند كه ميت به پشت برنگردد و پيش از آنكه لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست ميت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ ميت بگذارند و دهان را نزد يك گوش او ببرند و به شدت حركت دهند و سه مرتبه بگويند : “اسمع افهم يا فلان بن فلان”. و بجاى فلان، اسم ميت و پدرش را بگويند. مثلا اگر اسم او محمد و اسم پدرش على است، سه مرتبه بگويند: “اسمع افهم يا محمد بن على”. پس از آن بگويند: “هل انت على العهد الذى فارقتنا عليه من شهادة ان لا اله الا الله وحده لا شريك له و ان محمدا صلى الله عليه و آله عبده و رسوله و سيد النبيين و خاتم المرسلين و ان عليا امير المؤمنين و سيد الوصيين و امام افترض الله طاعته على العالمين و ان الحسن و الحسين و على بن الحسين و محمد بن على و جعفر بن محمد و موسى بن جعفر و على بن موسى و محمد بن على و على بن محمد و الحسن بن على و القائم الحجة المهدى صلوات الله عليهم ائمة المؤمنين و حجج الله على الخلق اجمعين و ائمتك ائمة هدى بك ابرار يا فلان بن فلان” و بجاى فلان بن فلان اسم ميت و پدرش را بگويد. و بعد بگويد: “اذا اتاك الملكان المقربان رسولين من عند الله تبارك و تعالى و سالاك عن ربك و عن نبيك و عن دينك و عن كتابك و عن قبلتك و عن ائمتك فلا تخف و لا تحزن و قل فى جوابهما الله ربى و محمد صلى الله عليه و آله نبيى و الاسلام دينى و القرآن كتابى و الكعبة قبلتى و امير المؤمنين على بن ابى طالب امامى و الحسن بن على المجتبى امامى و الحسين بن على الشهيد بكربلا امامى و على زين العابدين امامى و محمد الباقر امامى و جعفر الصادق امامى و موسى الكاظم امامى و على الرضا امامى و محمد الجواد امامى و على الهادى امامى و الحسن العسكرى امامى و الحجة المنتظر امامى هؤلاء صلوات الله عليهم اجمعين ائمتى و سادتى و قادتى و شفعائى بهم اتولى و من اعدائهم اتبرا فى الدنيا و الاخره ثم اعلم يا فلان بن فلان” بجاى فلان بن فلان اسم ميت و پدرش را بگويد. بعد بگويد: “ان الله تبارك و تعالى نعم الرب و ان محمد صلى الله عليه و آله نعم الرسول و ان على بن ابى طالب و اولاده المعصومين الائمة الاثنى عشر نعم الائمة و ان ما جاء به محمد صلى الله عليه و آله حق و ان الموت حق و سؤال منكر و نكير فى القبر حق و البعث‏حق و النشور حق و الصراط حق و الميزان حق و تطاير الكتب حق و ان الجنة حق و النار حق و ان الساعة آتية لا ريب فيها و ان الله يبعث من فى القبور” پس بگويد: “ا فهمت‏يا فلان” و بجاى فلان اسم ميت را بگويد.پس از آن بگويد: “ثبتك الله بالقول الثابت و هداك الله الى صراط مستقيم عرف الله بينك و بين اوليائك فى مستقر من رحمته” پس بگويد: “اللهم جاف الارض عن جنبيه و اصعد بروحه اليك و لقه منك برهانا اللهم عفوك عفوك”.

٦٢٩ – خوب است به اميد اينكه مطلوب پروردگار است كسى كه ميت را در قبر مى‏گذارد با طهارت و سر برهنه و پا برهنه باشد، و از طرف پاى ميت از قبر بيرون بيايد، و غير از خويشان ميت كسانى كه حاضرند با پشت دست‏خاك بر قبر بريزند و بگويند: “انا لله و انا اليه راجعون”. اگر ميت زن است كسى كه با او محرم مى‏باشد او را در قبر بگذارد، و اگر محرمى نباشد خويشانش او را در قبر بگذارند.

٦٣٠ – خوب است به اميد اين كه مطلوب پروردگار است، قبر را مربع يا مربع مستطيل بسازند و به اندازه چهار انگشت از زمين بلند كنند و نشانه‏اى روى آن بگذارند كه اشتباه نشود و روى قبر آب بپاشند. و بعد از پاشيدن آب كسانى كه حاضرند، دستها را بر قبر بگذارند و انگشتها را باز كرده در خاك فرو برند و هفت مرتبه سوره مباركه “انا انزلناه” بخوانند و براى ميت طلب آمرزش كنند و اين دعا را بخوانند: “اللهم جاف الارض عن جنبيه و اصعد اليك روحه و لقه منك رضوانا و اسكن قبره من رحمتك ما تغنيه به عن رحمة من سواك”.

٦٣١ – پس از رفتن كسانى كه تشييع جنازه كرده‏اند، مستحب است ولى ميت‏يا كسى كه از طرف ولى اجازه دارد، دعاهايى را كه دستور داده شده به ميت تلقين كند.

٦٣٢ – بعد از دفن مستحب است صاحبان عزا را سر سلامتى دهند. ولى اگر مدتى گذشته است كه به واسطه سر سلامتى دادن مصيبت‏يادشان مى‏آيد، ترك آن بهتر است. و نيز مستحب است تا سه روز براى اهل خانه ميت غذا بفرستند، و غذا خوردن نزد آنان و در منزلشان مكروه است.

٦٣٣ – مستحب است انسان در مرگ خويشان مخصوصا در مرگ فرزند صبر كند و هر وقت ميت را ياد مى‏كند “انا لله و انا اليه راجعون” بگويد. و براى ميت قرآن بخواند، و سر قبر پدر و مادر از خداوند حاجت بخواهد و قبر را محكم بسازد كه زود خراب نشود.

٦٣٤ – جايز نيست انسان در مرگ كسى صورت و بدن را بخراشد و به خود لطمه بزند.

٦٣٥ – پاره كردن يقه در مرگ غير پدر و برادر جايز نيست.

٦٣٦ – اگر مرد در مرگ زن يا فرزند، يقه يا لباس خود را پاره كند، يا اگر زن در عزاى ميت صورت خود را بخراشد، به طورى كه خون بيايد يا موى خود را بكند، بايد يك بنده آزاد كند يا ده فقير را طعام دهد و يا آنها را بپوشاند. و اگر نتواند، بايد سه روز روزه بگيرد. بلكه اگر خون هم نيايد، بنابر احتياط واجب به اين دستور عمل نمايد.

٦٣٧ – احتياط واجب آن است كه در گريه بر ميت، صدا را خيلى بلند نكنند.

نماز وحشت
٦٣٨ – مستحب است در شب اول قبر دو ركعت نماز وحشت براى ميت بخوانند. و دستور آن اين است كه در ركعت اول بعد از حمد، يك مرتبه آية‏الكرسى و در ركعت دوم بعد از حمد، ده مرتبه سوره “انا انزلناه” بخوانند، و بعداز سلام نماز بگويند: “اللهم صل على محمد و آل محمد و ابعث ثوابها الى قبر فلان” و به جاى كلمه فلان، اسم ميت را بگويند.

٦٣٩ – نماز وحشت را در هر موقع از شب اول قبر مى‏شود خواند، ولى بهتر است در اول شب بعداز نماز عشا خوانده شود.

٦٤٠ – اگر بخواهند ميت را به شهر دورى ببرند، يا به جهت ديگر دفن او تاخير بيفتد، بايد نماز وحشت را تا شب اول قبر او تاخير بيندازند.

نبش قبر

٦٤١ – نبش قبر مسلمان يعنى شكافتن قبر او اگر چه طفل يا ديوانه باشد، حرام است. ولى اگر بدنش از بين رفته و خاك شده باشد، اشكال ندارد.

٦٤٢ – نبش قبر امامزاده‏ها و شهدا و علما و صلحا اگر چه سالها بر آن گذشته باشد، در صورتى كه زيارتگاه باشد، حرام است. بلكه اگر زيارتگاه هم نباشد،بنابر احتياط واجب نبايد آن را نبش كرد.

٦٤٣ – شكافتن قبر در چند مورد حرام نيست: اول: آنكه ميت در زمين غصبى دفن شده باشد و مالك زمين راضى نشود كه در آنجا بماند دوم: آنكه كفن يا چيز ديگرى كه با ميت دفن شده غصبى باشد و صاحب آن راضى نشود كه در قبر بماند و همچنين است اگر چيزى از مال خود ميت كه به ورثه او رسيده با او دفن شده باشد و ورثه راضى نشوند كه آن چيز در قبر بماند ولى اگر چيز مختصرى از مال او كه به ورثه به ارث رسيده مانند انگشتر و نحو آن با او دفن شده باشد در جواز نبش براى در آوردن آن تامل و اشكال است‏خصوصا اگر اجحاف به ورثه نباشد و اگر وصيت كرده باشد كه دعا يا قرآن يا انگشترى را با او دفن كنند در صورتى كه وصيتش بيشتر از يك سوم مال او نباشد براى بيرون آوردن اينها نمى‏توانند قبر را بشكافند. سوم: آن كه ميت بى غسل يا بى كفن دفن شده باشد، يا بفهمند غسلش باطل بوده، يا به غير دستور شرع كفن شده يا در قبر، او را رو به قبله نگذاشته‏اند. چهارم: آنكه براى ثابت‏شدن حقى بخواهند بدن ميت را ببيند. پنجم: آنكه ميت را در جايى كه بى‏احترامى به اوست مثل قبرستان كفار يا جايى كه كثافت و خاكروبه مى‏ريزند، دفن كرده باشند. ششم: آنكه براى يك مطلب شرعى كه اهميت آن از شكافتن قبر بيشتر است قبر را بشكافند مثلا بخواهند بچه زنده را از شكم زن حامله‏اى كه دفنش كرده‏اند بيرون آورند. هفتم: آنكه بترسند درنده‏اى بدن ميت را پاره كند يا سيل او را ببرد يا دشمن بيرون آورد. هشتم: آنكه قسمتى از بدن ميت را كه با او دفن نشده بخواهند دفن كنند. ولى احتياط واجب آن است كه آن قسمت از بدن را طورى در قبر بگذارند كه بدن ميت ديده نشود.

احكام اموات‏

س 245 : در زمان حاضر افرادى (مزد بگير يا موظف از طرف سازمان مربوط به نظارت بر امور اموات) مس ؤوليت كفن و دفن اموات اعم از زن و مرد را به عهده دارند. آيا با توجه به اين كه اين افراد از محارم ميّت نيستند، دفن اموات به وسيله آنها اشكال دارد؟
ج: همجنس بودن با ميّت فقط در غسل دادن او شرط است و در صورتى كه غسل دادن ميّت بوسيله همجنس او امكان دارد، غسل دادن به وسيله غير همجنس صحيح نيست و غسل ميّت باطل است. ولى در تكفين و دفن همجنس بودن شرط نيست.

س 246 : امروزه در روستاها متعارف است كه اموات را در منزل مسكونى غسل مى‏دهند. گاهى ميّت وصى نداشته و چند فرزند صغير دارد. نظر مبارك راجع به اين موارد چيست؟
ج: تصرفات مورد نياز براى تجهيز ميّت از قبيل غسل و كفن و دفن، به مقدار متعارف، متوقف بر اذن ولى صغير نيست و اشكال از جهت وجود فرزندان صغير ايجاد نمى‏شود.

س 247 : شخصى بر اثر تصادف يا سقوط از ارتفاع فوت كرده است، و جسد او خونريزى دارد، آيا بايد منتظر ماند تا خون خود به خود يا با وسايل پزشكى بند بيايد؟ يا اين كه با وجود خونريزى جايز است اقدام به دفن او نمايند؟
ج: تطهير بدن ميّت قبل از غسل در صورت امكان واجب است، و اگر انتظار براى توقف خونريزى يا منع آن ممكن باشد، واجب است.

س 248 : استخوان مرده‏اى كه حدود چهل يا پنجاه سال از دفن آن مى‏گذرد و مقبره او از بين رفته و تبديل به ميدان عمومى گرديده است، در اثر كندن نهرى در آن ميدان ظاهر شده است. آيا لمس كردن استخوان‏ها براى ديدن آنها اشكال دارد؟ آيا استخوانها نجس هستند؟
ج: استخوان ميّت مسلمانى كه غسل داده شده است، نجس نيست ولى دفن مجدّد آن زير خاك واجب است.

س 249 : آيا براى انسان جايز است پدر يا مادر و يا يكى از بستگان خود را در كفنى كه براى خودش خريده است، كفن كند؟
ج: اشكال ندارد.

س 250 : يك تيم پزشكى براى انجام آزمايشات و تحقيقات پزشكى احتياج دارند كه قلب و بعضى از اعضاى مرده را از جسد او جدا سازند و بعد از گذشت يك روز از انجام آزمايشات و مطالعات، اقدام به دفن آن كنند. اميدواريم لطف نموده به سؤالات زير پاسخ فرماييد:
1- آيا با توجه به اين كه امواتى كه اين آزمايشات بر روى آنها اعمال مى‏شود از مسلمانان هستند، اقدام به اين كار براى ما جايز است؟
2- آيا دفن قلب و بعضى از اعضا جسد جداى از بدن ميّت جايز است؟
3- آيا با توجه به اين كه دفن جداگانه قلب و بعضى از اعضا مشكلات فراوانى براى ما ايجاد مى‏كند، دفن آن اعضاء با بدن ميّت ديگر جايز است يا خير؟
ج: در صورتى كه نجات نفس محترمه يا دستيابى به تجارب علوم پزشكى كه جامعه به آن محتاج است و يا شناسا يى بيمارى كه حيات مردم را تهديد مى‏كند، متوقف بر تشريح باشد، تشريح جسد ميّت به طور مطلق جايز است. هر چند احوط اين است كه براى اين منظور از بدن ميّت مسلمان استفاده نشود. حكم شرعى اعضايى كه از جسد مسلمان جدا شده‏اند اين است كه با بدن دفن شوند. و اگر دفن با بدن مشكل داشت، دفن جداگانه آنها اشكال ندارد.

س 251 : اگر شخصى براى خودش كفنى بخرد و هميشه در وقت نمازهاى واجب يا مستحب يا هنگام قرائت قرآن كريم، آن را پهن نموده و روى آن نماز و قرآن بخواند و هنگام مرگ از آن به عنوان كفن استفاده كند. آيا اين عمل جايز است؟ آيا از نظر اسلام صحيح است انسان كفنى را براى خود بخرد و بر آن آيات قرآنى بنويسد و از آن فقط هنگام تكفين استفاده نمايد؟
ج: اشكال در آنچه ذكر شد وجود ندارد.

س 252 : اخيرا جنازه زنى در يك قبر قديمى كه تاريخ آن به حدود هفتصد سال پيش بر مى‏گردد، كشف شده است. اين جنازه مشتمل بر اسكلت استخوانى عظيم كامل و سالمى است كه بر جمجمه آن مقدارى مو وجود دارد. به استناد گفته‏هاى باستان شناسانى كه آن را كشف كرده‏اند، جنازه متعلق به يك زن مسلمان است. آيا جايز است اين اسكلت استخوانى بزرگ و مشخص را از طرف موزه علوم طبيعى (بعد از بازسازى شكل قبر و قراردادن جنازه در آن) در معرض بازديد قرار داد تا موجب عبرت بازديد كنندگان از موزه علوم طبيعى گردد و يا با نوشتن آيات و احاديث مناسب باعث تذكر و موعظه ديدار كنندگان شود؟
ج: اگر ثابت شود كه اسكلت استخوانى متعلق به بدن ميّت مسلمانى است. دفن فورى آن واجب است.

س 253 : گورستانى در روستا يى وجود دارد كه ملك خاص كسى نيست و وقف هم نشده است آيا جايز است اهالى اين روستا از دفن اموات شهر يا روستاهاى ديگر يا ميتى كه وصيت كرده است در آن قبرستان دفن شود، جلوگيرى كنند؟
ج: اگر قبرستان عمومى مزبور ملك خاص كسى يا وقف خاص اهالى آن روستا نباشد، نمى‏توانند از دفن اموات ديگران در آن قبرستان جلوگيرى كنند و اگر شخصى وصيت كرده است در آن دفن شود، واجب است طبق وصيت عمل شود.

س 254 : رواياتى وجود دارد دال بر اين كه پاشيدن آب بر قبور مستحب است، مانند رواياتى كه در كتاب «لآلى الاخبار» ذكر شده است، آيا اين استحباب مخصوص روز دفن ميّت است يا اطلاق دارد، چنانچه نظر مؤلف «لآلى الاخبار» چنين است؟ نظر جنابعالى در اين باره چيست؟
ج: پاشيدن آب بر قبر در روز دفن مستحب است و بعد از آن نيز به قصد رجاء اشكال ندارد.

س 255 : چرا ميّت را شب دفن نمى‏كنند؟ آيا دفن ميّت در شب حرام است؟
ج: دفن ميّت در شب اشكال ندارد.

س 256 : شخصى بر اثر تصادف ماشين فوت كرده است، پس از غسل و كفن او را به قبرستان آوردند ولى هنگام دفن، متوجه شدند كه تابوت و كفن آغشته به خونى است كه از او جريان دارد، آيا عوض كردن كفن او در اين حالت واجب است؟
ج: اگر شستن آن قسمت از كفن كه به خون آغشته شده است، يا بريدن و يا عوض كردن آن امكان داشته باشد، آن كار واجب است، ولى اگر امكان ندارد، دفن ميّت به همان صورت جايز است.

س 257 : اگر سه ماه از دفن آن ميّت با كفن آغشته به خون بگذرد، آيا نبش قبر در اين حالت جايز است؟
ج: نبش قبر در فرض سؤال جايز نيست.

س 258 : از حضرتعالى تقاضا مى‏كنيم به سه سؤال زير پاسخ فرماييد :
1- اگر زن حامله‏اى هنگام وضع حمل از دنيا برود، جنين موجود در رحم زن در موارد زير چه حكمى دارد؟
الف: اگر روح به تازگى در او دميده شده باشد (سه ماه يا بيشتر)، با توجه به اين كه احتمال مرگ جنين در صورت خارج كردن آن از رحم مادر بسيار زياد است؟
ب: اگر عمر جنين هفت ماه يا بيشتر باشد؟
ج: اگر جنين در رحم مادر مرده باشد؟
2- اگر زن حامله هنگام وضع حمل بميرد، آيا بررسى كامل مرگ و زندگى جنين بر ديگران واجب است؟
3- اگر زن حامله هنگام وضع حمل فوت كند و بچه در شكم او زنده بماند و شخصى بر خلاف متعارف با وجود زنده بودن جنين دستور دفن مادر با جنين را بدهد، نظر شما در اين باره چيست؟
ج: اگر جنين با مرگ مادرش فوت كند، و يا فوت مادر پيش از دميده شدن روح در جنين باشد خارج كردن آن از شكم مادر واجب نيست بلكه جايز هم نيست. ولى اگر جنين كه روح در او دميده شده و در شكم مادرش از دنيا رفته است، زنده باشد، و احتمال زنده ماندنش تا زمان خارج كردن او از رحم مادر وجود داشته باشد، واجب است سريعا ً او را از شكم مادر خارج كنند، و تا وقتى كه موت جنين در رحم احراز نشده است، دفن مادر همراه با جنين جايز نيست و اگر جنين زنده همراه مادرش دفن شد و حتى بعد از دفن هم احتمال زنده بودنش وجود داشته باشد، واجب است اقدام به نبش قبر و خارج كردن جنين زنده از شكم مادر نمايند. همچنين اگر حفظ حيات جنين در شكم مادرش متوقف بر دفن نكردن مادر باشد، ظاهر اين است كه تأخير دفن مادر واجب است تا جان جنين حفظ شود، و اگر كسى بگويد دفن زن حامله با جنين زنده‏اى كه در رحم او وجود دارد جايز است و ديگران به گمان صحت نظر او اقدام به دفن نمايند و اين كار منجر به مرگ بچه در داخل قبر شود، پرداختن ديه بر كسى كه مباشر دفن بوده، واجب است، مگر اين كه مرگ جنين مستند به گفته آن شخص باشد كه در اين صورت ديه بر او واجب است.

س 259 : شهردارى براى استفاده بهينه از زمين، دستور داده است قبرها به صورت دو طبقه ساخته شود. تمنّا مى‏كنيم حكم شرعى آن را بيان فرماييد.
ج: جايز است قبور مسلمانان در چندين طبقه ساخته شود بشرطى كه اين كار سبب نبش قبر و هتك حرمت مسلمان نشود.

س 260 : كودكى در چاه سقوط كرده و مرده است. آب موجود در چاه مانع خارج كردن بدن او است، حكم آن چيست؟
ج: جسد كودك در همان چاه به حال خود رها مى‏شود و چاه قبر او خواهد بود و اگر چاه ملك شخصى كسى نباشد و يا مالك آن به مسدود كردن آن راضى باشد، تعطيل كردن چاه و بستن آن واجب است.

س 261 : در منطقه ما مرسوم است كه مراسم سينه‏زنى و زنجيرزنى به صورت سنتى آن فقط در عزادارى ائمه اطهار «عليهم السلام» و شهدا و بزرگان دينى برگزار مى‏شود. آيا برپايى اين مراسم به خاطر در گذشت افرادى از نيروهاى بسيج و يا از كسانى كه بنحوى به حكومت اسلامى و اين ملت مسلمان خدمات كرده‏اند، جايز است؟
ج: در فرض مذكور نفس اين عمل اشكال ندارد، ولى انجام چنين كارى خيرى به آن ميّت نمى‏رساند. بهتر است براى ميّت مجلس فاتحه و قرائت قرآن كريم برگزار شود.

س 262 : شبانه رفتن به قبرستان براى كسى كه اعتقاد دارد شبانه به قبرستان رفتن عامل موثرى براى تربيت اسلامى است، با توجه به اين كه رفتن به قبرستان در شب مكروه است، چه حكمى دارد؟
ج: اشكال ندارد.

س 263 : آيا شركت در تشيع جنازه و حمل آن براى زنان جايز است؟
ج: اشكال ندارد.

س 264 : در ميان بعضى از عشاير معمول است كه هنگام مرگ بعضى از اشخاص، با قرض، اقدام به خريد تعداد زيادى گوسفند مى‏كنند (كه اين كار باعث ضرر فراوانى به آنها مى‏شود)، تا همه كسانى را كه در مراسم عزادارى شركت مى‏نمايند، اطعام كنند. آيا تحمل اين ضررها براى حفظ عادات و رسوم جايز است؟ و حكم شارع مقدس درباره خانواده‏هاى عزادار و شركت كنندگان در مراسم عزادارى چيست؟
ج: اگر اطعام از اموال ورثه بزرگسال و با رضايت آنها باشد، به هر صورت و به هر مقدارى كه باشد جايز است. ولى اگر انفاق از اموال ميّت صورت بگيرد، بستگى به نحوه وصيت او دارد.

س 265 : آيا اگر در زمان حاضر، شخصى در منطقه‏اى بر اثر انفجار مين كشته شود، احكام شهيد را دارد؟
ج: سقوط تكليف غسل و كفن شهيد از احكام اختصاصى شهيدى است كه در ميدان جنگ كشته شود.

س 266 : برادران سپاه پاسداران انقلاب اسلامى كه در محورهاى شهرهاى مرزى رفت و آمد مى‏كنند، گاهى با كمين‏ها يى كه از طرف بعضى از عناصر ضد انقلاب اسلامى گذاشته مى‏شود، مواجه مى‏شوند كه گاهى منجر به شهادت آنان مى‏گردد. آيا غسل يا تيمم اين شهداى عزيز واجب است يا اين كه آنجا ميدان جنگ محسوب مى‏شود؟
ج: اگر آن محورها و منطقه مزبور ميدان جنگ بين گروه حق و گروه باطل و ياغى باشد، افرادى كه از گروه حق در آنجا به شهادت مى‏رسند، حكم شهيد را دارند.

س 267 : آيا كسى كه واجد شرايط امامت در نماز جماعت نيست، جايز است امامت نماز ميّت بر جنازه يكى از م ؤمنين را عهده‏دار شود؟
ج: بعيد نيست كه شرايط معتبر در جماعت و امامت جماعت در ساير نمازها در نماز ميّت شرط نباشد، هر چند احوط اين است كه آن شرا يط در نماز ميّت هم رعايت شود.

س 268 : آيا اگر م ؤمنى در جا يى از جهان در راه اجراى احكام اسلامى و يا در تظاهرات يا در راه اجراى فقه جعفرى كشته شود، شهيد محسوب مى‏شود؟
ج: چنين شهيدى اجر و ثواب شهيد را دارد ولى احكام تجهيز شهيد اختصاص به كسى دارد كه در ميدان جنگ، هنگام درگيرى و در معركه نبرد به شهادت رسيده باشد.

س 269 : اگر مسلمانى بر اساس قانون و ت أييد قوه قضائيه به جرم حمل مواد مخدر به اعدام محكوم شود، و حكم اعدام درباره او اجرا گردد:
1- آيا نماز ميّت بر او خوانده مى‏شود؟
2- شركت در مجلس عزا و قرائت قرآن كريم و مصيبت خوانى براى اهل بيت «عليهم‏السلام» كه براى او برگزار مى‏شود، چه حكمى دارد؟
ج: مسلمانى كه حكم اعدام درباره او اجرا گرديده است، حكم ساير مسلمانان را دارد و همه احكام و آداب اسلامى ميّت در مورد او هم جارى است.

س 270 : آيا مسّ كردن استخوانى كه همراه با گوشت است و از بدن انسان زنده جدا شده، موجب غسل مسّ ميّت مى‏شود؟
ج: دست زدن به عضوى كه از بدن شخص زنده جدا شده است غسل ندارد.

س 271 : آيا شخص مسلمان را بايد هنگام احتضار رو به قبله خواباند؟
ج: شايسته است كه شخص مسلمان را در حال احتضار به پشت و به سمت قبله بخوابانند، به طورى كه كف پاى او به جانب قبله باشد. بسيارى از فقهاء اين عمل را برخود محتضر – در صورتى كه قادر باشد – و بر ديگران، واجب دانسته‏اند و احتياط در انجام آن ترك نشود.

س 272 : اگر هنگام كشيدن دندان مقدارى از بافت‏هاى لثه هم همراه آن كنده شود، آيا دست زدن به آنها موجب غسل مسّ ميّت مى‏شود؟
ج: اگر گوشت مختصرى از لثه همراه آن كنده شود، مس آن موجب غسل مس ميت نيست.

س 273 : آيا بر شهيد مسلمانى كه با لباسش دفن شده است، احكام مسّ ميّت مترتب‏است؟
ج: با مسّ شهيدى كه تغسيل و تكفين در حق او ساقط است، غسل مسّ ميّت واجب نمى‏شود.

س 274 : اينجانب دانشجوى رشته پزشكى دانشگاه هستم. گاهى هنگام تشريح مجبور به مسّ جسد كسانيكه از دنيا رفته‏اند مى‏شويم و نمى‏دانيم كه آن اموات مسلمان هستند يا خير؟ و غسل داده شده‏اند، يا خير؟ ولى مسئولين مى‏گويند اين اجساد غسل داده شده‏اند. با توجه به اين مطالب اميدواريم وظيفه ما نسبت به نماز و غير آن را بعد از مسّ آن اجساد بيان فرما ييد، و آيا بر اساس آنچه ذكر شد، غسل بر ما واجب مى‏شود يا خير؟
ج: اگر اصل غسل ميّت احراز نشود و شما در آن شك داشته باشيد، با مسّ جسد يا اجزاء آن، غسل مسّ ميّت بر شما واجب مى‏شود و نماز بدون غسل مسّ ميّت صحيح نيست. ولى اگر اصل غسل ميّت احراز شود با مسّ جسد يا بعضى از اجزاى آن، غسل مسّ ميّت واجب نمى‏شود حتى اگر در صحت غسل آن ميّت شك داشته باشيد.

س 275 : شهيدى كه نام و نشانى او معلوم نيست با تعدادى از اطفال در يك قبر دفن شده است. بعد از مدتى شواهدى بدست آمد كه دلالت مى‏كند كه آن شهيد اهل شهرى كه در آن دفن شده است، نيست. آيا نبش قبر او جهت حمل جسد شهيد به شهر خودش جايز است؟
ج: اگر بر اساس موازين و احكام شرعى دفن گرديده، نبش قبر وى جايز نيست.

س 276 : اگر آگاهى از داخل قبر و تصوير بردارى تلويزيونى از آنچه در آن است بدون كندن و خاكبردارى، ممكن باشد، آيا بر اين عمل نبش قبر صدق مى‏كند يا خير؟
ج: بر تصويربردارى از بدن ميتى كه در قبر دفن شده است بدون كندن و نبش قبر و آشكار شدن جنازه، عنوان نبش قبر صدق نمى‏كند.

س 277 : شهردارى قصد دارد مقبره‏هاى اطراف قبرستان را براى توسعه كوچه‏ها، خراب نمايد، اميدواريم لطف فرموده و به سؤالات زير پاسخ دهيد:
هي أت نظارت بر امور قبرستان چه مس ؤوليتى در مورد قبور م ؤمنين كه در آن مقبره‏ها دفن شده‏اند دارد؟ ثانيا ً: آيا خارج كردن استخوان‏هاى آن اموات و دفن آنها در مكانى ديگر جايز است؟
ج: تخريب قبور م ؤمنين و نبش آنها جايز نيست حتى اگر براى تعريض كوچه‏ها باشد، و در صورت وقوع نبش قبر و آشكار شدن بدن ميّت مسلمان يا استخوان‏هاى آن كه هنوز پوسيده نشده‏اند، واجب است دوباره دفن شوند. ولى هي أت نظارت مس ؤوليتى در اين باره به عنوان هي أت نظارت ندارد.

س 278 : اگر شخصى بدون رعايت موازين شرعى اقدام به خراب كردن قبرستان مسلمانان كند، مسلمانهاى ديگر در برابر او چه مس ؤوليتى دارند؟
ج: وظيفه ديگران در اين باره نهى از منكر با رعايت شرايط و مراتب آن است و اگر در اثر تخريب قبور استخوان بدن ميت مسلمان ظاهر شود واجب است آن را مجدداً دفن نمايند.

س 279 : پدرم در حدود 36 سال است در قبرستان دفن شده است. اكنون به فكر افتاده‏ام كه با كسب اجازه از اداره اوقاف از آن قبر براى خودم استفاده كنم. آيا با توجه به وقفى بودن قبرستان، اجازه گرفتن از برادرانم در اين باره لازم است؟
ج: اجازه گرفتن از ساير ورثه ميّت نسبت به قبرى كه زمين آن وقف عام براى دفن اموات شده، شرط نيست. ولى قبل از تبديل استخوان‏هاى ميّت به خاك، نبش قبر براى دفن ميّت ديگرى در آن جايز نيست.

س 280 : من دانشجوى رشته پزشكى دانشگاه هستم. آيا به علت كمبود استخوان‏هاى طبيعى كه به آنها در محل تحصيل براى تحقيق احتياج داريم، استفاده از استخوان‏هاى موجود در قبرهايى كه خراب شده‏اند، جايز است؟ آيا با دست زدن به استخوان مرده‏هاى موجود در موزه‏ها يا قبرستان‏ها، غسل مسّ ميّت واجب مى‏شود؟
ج: اگر برداشتن استخوان از قبرستان مسلمان منجر به نبش قبر گردد، جايز نيست، و هنگام مسّ استخوان ميتى كه معلوم نيست غسل داده شده يا نه، غسل مسّ ميّت واجب مى‏گردد.

س 281 : لطفا ً موارد جواز نبش قبر را بيان فرموده، و اگر راهى براى خراب كردن قبرستان مسلمان‏ها و تبديل آن به مراكز ديگر وجود دارد، توضيح دهيد.
ج: موارداستثناء شده از حرمت نبش قبر، در رساله‏هاى ‏عمليه ‏بيان ‏گشته ‏است. تغيير و تبديل قبرستان مسلمانان كه براى دفن اموات مسلمين وقف شده، جايز نيست.

س 282 : آيا نبش قبر و تبديل قبرستانى كه براى دفن اموات وقف گرديده، بعد از اخذ اجازه از مرجع تقليد جايز است؟
ج: در مواردى كه نبش قبر و تبديل قبرستان وقف شده براى دفن اموات، جايز نيست، اجازه مرجع تقليد اثرى ندارد.

س 283 : مردى در حدود بيست سال پيش فوت نموده، چندى پيش هم زنى در همان روستا از دنيا رفت، اشتباها ً قبر آن مرد را حفر و زن رادر آن دفن كردند، با توجه به اين كه در داخل قبر هيچ اثرى از جسد مرد مزبور وجود ندارد، وظيفه فعلى ما چيست؟
ج: در حال حاضر با توجه به فرض سؤال، ديگران هيچ تكليفى ندارند، و مجرد دفن ميّت در قبر ميّت ديگر موجب جواز نبش قبر براى انتقال جسد به قبر ديگر نمى‏شود.

س 284 : در وسط خيابانى، چهار قبر وجود دارد كه مانع ادامه جاده سازى هستند، از طرفى هم نبش قبر اشكال شرعى دارد. اميدواريم براى اين كه شهردارى مرتكب عمل خلاف شرعى نشود، وظيفه ما را بيان فرما ييد.
ج: اگر احداث جاده متوقف بر حفر قبر و نبش آن نباشد و عبور جاده از روى قبرها امكان دارد، يا احداث جاده با وجود قبرها ضرورى باشد، احداث آن اشكال ندارد. و ا لّا تخريب و نبش قبرها براى جاده‏سازى جايز نيست.


احکام میت  از دیدگاه مقام معظم رهبری

احكام اموات‏

س 245 : در زمان حاضر افرادى (مزد بگير يا موظف از طرف سازمان مربوط به نظارت بر امور اموات) مس ؤوليت كفن و دفن اموات اعم از زن و مرد را به عهده دارند. آيا با توجه به اين كه اين افراد از محارم ميّت نيستند، دفن اموات به وسيله آنها اشكال دارد؟
ج: همجنس بودن با ميّت فقط در غسل دادن او شرط است و در صورتى كه غسل دادن ميّت بوسيله همجنس او امكان دارد، غسل دادن به وسيله غير همجنس صحيح نيست و غسل ميّت باطل است. ولى در تكفين و دفن همجنس بودن شرط نيست.

س 246 : امروزه در روستاها متعارف است كه اموات را در منزل مسكونى غسل مى‏دهند. گاهى ميّت وصى نداشته و چند فرزند صغير دارد. نظر مبارك راجع به اين موارد چيست؟
ج: تصرفات مورد نياز براى تجهيز ميّت از قبيل غسل و كفن و دفن، به مقدار متعارف، متوقف بر اذن ولى صغير نيست و اشكال از جهت وجود فرزندان صغير ايجاد نمى‏شود.

س 247 : شخصى بر اثر تصادف يا سقوط از ارتفاع فوت كرده است، و جسد او خونريزى دارد، آيا بايد منتظر ماند تا خون خود به خود يا با وسايل پزشكى بند بيايد؟ يا اين كه با وجود خونريزى جايز است اقدام به دفن او نمايند؟
ج: تطهير بدن ميّت قبل از غسل در صورت امكان واجب است، و اگر انتظار براى توقف خونريزى يا منع آن ممكن باشد، واجب است.

س 248 : استخوان مرده‏اى كه حدود چهل يا پنجاه سال از دفن آن مى‏گذرد و مقبره او از بين رفته و تبديل به ميدان عمومى گرديده است، در اثر كندن نهرى در آن ميدان ظاهر شده است. آيا لمس كردن استخوان‏ها براى ديدن آنها اشكال دارد؟ آيا استخوانها نجس هستند؟
ج: استخوان ميّت مسلمانى كه غسل داده شده است، نجس نيست ولى دفن مجدّد آن زير خاك واجب است.

س 249 : آيا براى انسان جايز است پدر يا مادر و يا يكى از بستگان خود را در كفنى كه براى خودش خريده است، كفن كند؟
ج: اشكال ندارد.

س 250 : يك تيم پزشكى براى انجام آزمايشات و تحقيقات پزشكى احتياج دارند كه قلب و بعضى از اعضاى مرده را از جسد او جدا سازند و بعد از گذشت يك روز از انجام آزمايشات و مطالعات، اقدام به دفن آن كنند. اميدواريم لطف نموده به سؤالات زير پاسخ فرماييد:
1- آيا با توجه به اين كه امواتى كه اين آزمايشات بر روى آنها اعمال مى‏شود از مسلمانان هستند، اقدام به اين كار براى ما جايز است؟
2- آيا دفن قلب و بعضى از اعضا جسد جداى از بدن ميّت جايز است؟
3- آيا با توجه به اين كه دفن جداگانه قلب و بعضى از اعضا مشكلات فراوانى براى ما ايجاد مى‏كند، دفن آن اعضاء با بدن ميّت ديگر جايز است يا خير؟
ج: در صورتى كه نجات نفس محترمه يا دستيابى به تجارب علوم پزشكى كه جامعه به آن محتاج است و يا شناسا يى بيمارى كه حيات مردم را تهديد مى‏كند، متوقف بر تشريح باشد، تشريح جسد ميّت به طور مطلق جايز است. هر چند احوط اين است كه براى اين منظور از بدن ميّت مسلمان استفاده نشود. حكم شرعى اعضايى كه از جسد مسلمان جدا شده‏اند اين است كه با بدن دفن شوند. و اگر دفن با بدن مشكل داشت، دفن جداگانه آنها اشكال ندارد.

س 251 : اگر شخصى براى خودش كفنى بخرد و هميشه در وقت نمازهاى واجب يا مستحب يا هنگام قرائت قرآن كريم، آن را پهن نموده و روى آن نماز و قرآن بخواند و هنگام مرگ از آن به عنوان كفن استفاده كند. آيا اين عمل جايز است؟ آيا از نظر اسلام صحيح است انسان كفنى را براى خود بخرد و بر آن آيات قرآنى بنويسد و از آن فقط هنگام تكفين استفاده نمايد؟
ج: اشكال در آنچه ذكر شد وجود ندارد.

س 252 : اخيرا جنازه زنى در يك قبر قديمى كه تاريخ آن به حدود هفتصد سال پيش بر مى‏گردد، كشف شده است. اين جنازه مشتمل بر اسكلت استخوانى عظيم كامل و سالمى است كه بر جمجمه آن مقدارى مو وجود دارد. به استناد گفته‏هاى باستان شناسانى كه آن را كشف كرده‏اند، جنازه متعلق به يك زن مسلمان است. آيا جايز است اين اسكلت استخوانى بزرگ و مشخص را از طرف موزه علوم طبيعى (بعد از بازسازى شكل قبر و قراردادن جنازه در آن) در معرض بازديد قرار داد تا موجب عبرت بازديد كنندگان از موزه علوم طبيعى گردد و يا با نوشتن آيات و احاديث مناسب باعث تذكر و موعظه ديدار كنندگان شود؟
ج: اگر ثابت شود كه اسكلت استخوانى متعلق به بدن ميّت مسلمانى است. دفن فورى آن واجب است.

س 253 : گورستانى در روستا يى وجود دارد كه ملك خاص كسى نيست و وقف هم نشده است آيا جايز است اهالى اين روستا از دفن اموات شهر يا روستاهاى ديگر يا ميتى كه وصيت كرده است در آن قبرستان دفن شود، جلوگيرى كنند؟
ج: اگر قبرستان عمومى مزبور ملك خاص كسى يا وقف خاص اهالى آن روستا نباشد، نمى‏توانند از دفن اموات ديگران در آن قبرستان جلوگيرى كنند و اگر شخصى وصيت كرده است در آن دفن شود، واجب است طبق وصيت عمل شود.

س 254 : رواياتى وجود دارد دال بر اين كه پاشيدن آب بر قبور مستحب است، مانند رواياتى كه در كتاب «لآلى الاخبار» ذكر شده است، آيا اين استحباب مخصوص روز دفن ميّت است يا اطلاق دارد، چنانچه نظر مؤلف «لآلى الاخبار» چنين است؟ نظر جنابعالى در اين باره چيست؟
ج: پاشيدن آب بر قبر در روز دفن مستحب است و بعد از آن نيز به قصد رجاء اشكال ندارد.

س 255 : چرا ميّت را شب دفن نمى‏كنند؟ آيا دفن ميّت در شب حرام است؟
ج: دفن ميّت در شب اشكال ندارد.

س 256 : شخصى بر اثر تصادف ماشين فوت كرده است، پس از غسل و كفن او را به قبرستان آوردند ولى هنگام دفن، متوجه شدند كه تابوت و كفن آغشته به خونى است كه از او جريان دارد، آيا عوض كردن كفن او در اين حالت واجب است؟
ج: اگر شستن آن قسمت از كفن كه به خون آغشته شده است، يا بريدن و يا عوض كردن آن امكان داشته باشد، آن كار واجب است، ولى اگر امكان ندارد، دفن ميّت به همان صورت جايز است.

س 257 : اگر سه ماه از دفن آن ميّت با كفن آغشته به خون بگذرد، آيا نبش قبر در اين حالت جايز است؟
ج: نبش قبر در فرض سؤال جايز نيست.

س 258 : از حضرتعالى تقاضا مى‏كنيم به سه سؤال زير پاسخ فرماييد :
1- اگر زن حامله‏اى هنگام وضع حمل از دنيا برود، جنين موجود در رحم زن در موارد زير چه حكمى دارد؟
الف: اگر روح به تازگى در او دميده شده باشد (سه ماه يا بيشتر)، با توجه به اين كه احتمال مرگ جنين در صورت خارج كردن آن از رحم مادر بسيار زياد است؟
ب: اگر عمر جنين هفت ماه يا بيشتر باشد؟
ج: اگر جنين در رحم مادر مرده باشد؟
2- اگر زن حامله هنگام وضع حمل بميرد، آيا بررسى كامل مرگ و زندگى جنين بر ديگران واجب است؟
3- اگر زن حامله هنگام وضع حمل فوت كند و بچه در شكم او زنده بماند و شخصى بر خلاف متعارف با وجود زنده بودن جنين دستور دفن مادر با جنين را بدهد، نظر شما در اين باره چيست؟
ج: اگر جنين با مرگ مادرش فوت كند، و يا فوت مادر پيش از دميده شدن روح در جنين باشد خارج كردن آن از شكم مادر واجب نيست بلكه جايز هم نيست. ولى اگر جنين كه روح در او دميده شده و در شكم مادرش از دنيا رفته است، زنده باشد، و احتمال زنده ماندنش تا زمان خارج كردن او از رحم مادر وجود داشته باشد، واجب است سريعا ً او را از شكم مادر خارج كنند، و تا وقتى كه موت جنين در رحم احراز نشده است، دفن مادر همراه با جنين جايز نيست و اگر جنين زنده همراه مادرش دفن شد و حتى بعد از دفن هم احتمال زنده بودنش وجود داشته باشد، واجب است اقدام به نبش قبر و خارج كردن جنين زنده از شكم مادر نمايند. همچنين اگر حفظ حيات جنين در شكم مادرش متوقف بر دفن نكردن مادر باشد، ظاهر اين است كه تأخير دفن مادر واجب است تا جان جنين حفظ شود، و اگر كسى بگويد دفن زن حامله با جنين زنده‏اى كه در رحم او وجود دارد جايز است و ديگران به گمان صحت نظر او اقدام به دفن نمايند و اين كار منجر به مرگ بچه در داخل قبر شود، پرداختن ديه بر كسى كه مباشر دفن بوده، واجب است، مگر اين كه مرگ جنين مستند به گفته آن شخص باشد كه در اين صورت ديه بر او واجب است.

س 259 : شهردارى براى استفاده بهينه از زمين، دستور داده است قبرها به صورت دو طبقه ساخته شود. تمنّا مى‏كنيم حكم شرعى آن را بيان فرماييد.
ج: جايز است قبور مسلمانان در چندين طبقه ساخته شود بشرطى كه اين كار سبب نبش قبر و هتك حرمت مسلمان نشود.

س 260 : كودكى در چاه سقوط كرده و مرده است. آب موجود در چاه مانع خارج كردن بدن او است، حكم آن چيست؟
ج: جسد كودك در همان چاه به حال خود رها مى‏شود و چاه قبر او خواهد بود و اگر چاه ملك شخصى كسى نباشد و يا مالك آن به مسدود كردن آن راضى باشد، تعطيل كردن چاه و بستن آن واجب است.

س 261 : در منطقه ما مرسوم است كه مراسم سينه‏زنى و زنجيرزنى به صورت سنتى آن فقط در عزادارى ائمه اطهار «عليهم السلام» و شهدا و بزرگان دينى برگزار مى‏شود. آيا برپايى اين مراسم به خاطر در گذشت افرادى از نيروهاى بسيج و يا از كسانى كه بنحوى به حكومت اسلامى و اين ملت مسلمان خدمات كرده‏اند، جايز است؟
ج: در فرض مذكور نفس اين عمل اشكال ندارد، ولى انجام چنين كارى خيرى به آن ميّت نمى‏رساند. بهتر است براى ميّت مجلس فاتحه و قرائت قرآن كريم برگزار شود.

س 262 : شبانه رفتن به قبرستان براى كسى كه اعتقاد دارد شبانه به قبرستان رفتن عامل موثرى براى تربيت اسلامى است، با توجه به اين كه رفتن به قبرستان در شب مكروه است، چه حكمى دارد؟
ج: اشكال ندارد.

س 263 : آيا شركت در تشيع جنازه و حمل آن براى زنان جايز است؟
ج: اشكال ندارد.

س 264 : در ميان بعضى از عشاير معمول است كه هنگام مرگ بعضى از اشخاص، با قرض، اقدام به خريد تعداد زيادى گوسفند مى‏كنند (كه اين كار باعث ضرر فراوانى به آنها مى‏شود)، تا همه كسانى را كه در مراسم عزادارى شركت مى‏نمايند، اطعام كنند. آيا تحمل اين ضررها براى حفظ عادات و رسوم جايز است؟ و حكم شارع مقدس درباره خانواده‏هاى عزادار و شركت كنندگان در مراسم عزادارى چيست؟
ج: اگر اطعام از اموال ورثه بزرگسال و با رضايت آنها باشد، به هر صورت و به هر مقدارى كه باشد جايز است. ولى اگر انفاق از اموال ميّت صورت بگيرد، بستگى به نحوه وصيت او دارد.

س 265 : آيا اگر در زمان حاضر، شخصى در منطقه‏اى بر اثر انفجار مين كشته شود، احكام شهيد را دارد؟
ج: سقوط تكليف غسل و كفن شهيد از احكام اختصاصى شهيدى است كه در ميدان جنگ كشته شود.

س 266 : برادران سپاه پاسداران انقلاب اسلامى كه در محورهاى شهرهاى مرزى رفت و آمد مى‏كنند، گاهى با كمين‏ها يى كه از طرف بعضى از عناصر ضد انقلاب اسلامى گذاشته مى‏شود، مواجه مى‏شوند كه گاهى منجر به شهادت آنان مى‏گردد. آيا غسل يا تيمم اين شهداى عزيز واجب است يا اين كه آنجا ميدان جنگ محسوب مى‏شود؟
ج: اگر آن محورها و منطقه مزبور ميدان جنگ بين گروه حق و گروه باطل و ياغى باشد، افرادى كه از گروه حق در آنجا به شهادت مى‏رسند، حكم شهيد را دارند.

س 267 : آيا كسى كه واجد شرايط امامت در نماز جماعت نيست، جايز است امامت نماز ميّت بر جنازه يكى از م ؤمنين را عهده‏دار شود؟
ج: بعيد نيست كه شرايط معتبر در جماعت و امامت جماعت در ساير نمازها در نماز ميّت شرط نباشد، هر چند احوط اين است كه آن شرا يط در نماز ميّت هم رعايت شود.

س 268 : آيا اگر م ؤمنى در جا يى از جهان در راه اجراى احكام اسلامى و يا در تظاهرات يا در راه اجراى فقه جعفرى كشته شود، شهيد محسوب مى‏شود؟
ج: چنين شهيدى اجر و ثواب شهيد را دارد ولى احكام تجهيز شهيد اختصاص به كسى دارد كه در ميدان جنگ، هنگام درگيرى و در معركه نبرد به شهادت رسيده باشد.

س 269 : اگر مسلمانى بر اساس قانون و ت أييد قوه قضائيه به جرم حمل مواد مخدر به اعدام محكوم شود، و حكم اعدام درباره او اجرا گردد:
1- آيا نماز ميّت بر او خوانده مى‏شود؟
2- شركت در مجلس عزا و قرائت قرآن كريم و مصيبت خوانى براى اهل بيت «عليهم‏السلام» كه براى او برگزار مى‏شود، چه حكمى دارد؟
ج: مسلمانى كه حكم اعدام درباره او اجرا گرديده است، حكم ساير مسلمانان را دارد و همه احكام و آداب اسلامى ميّت در مورد او هم جارى است.

س 270 : آيا مسّ كردن استخوانى كه همراه با گوشت است و از بدن انسان زنده جدا شده، موجب غسل مسّ ميّت مى‏شود؟
ج: دست زدن به عضوى كه از بدن شخص زنده جدا شده است غسل ندارد.

س 271 : آيا شخص مسلمان را بايد هنگام احتضار رو به قبله خواباند؟
ج: شايسته است كه شخص مسلمان را در حال احتضار به پشت و به سمت قبله بخوابانند، به طورى كه كف پاى او به جانب قبله باشد. بسيارى از فقهاء اين عمل را برخود محتضر – در صورتى كه قادر باشد – و بر ديگران، واجب دانسته‏اند و احتياط در انجام آن ترك نشود.

س 272 : اگر هنگام كشيدن دندان مقدارى از بافت‏هاى لثه هم همراه آن كنده شود، آيا دست زدن به آنها موجب غسل مسّ ميّت مى‏شود؟
ج: اگر گوشت مختصرى از لثه همراه آن كنده شود، مس آن موجب غسل مس ميت نيست.

س 273 : آيا بر شهيد مسلمانى كه با لباسش دفن شده است، احكام مسّ ميّت مترتب‏است؟
ج: با مسّ شهيدى كه تغسيل و تكفين در حق او ساقط است، غسل مسّ ميّت واجب نمى‏شود.

س 274 : اينجانب دانشجوى رشته پزشكى دانشگاه هستم. گاهى هنگام تشريح مجبور به مسّ جسد كسانيكه از دنيا رفته‏اند مى‏شويم و نمى‏دانيم كه آن اموات مسلمان هستند يا خير؟ و غسل داده شده‏اند، يا خير؟ ولى مسئولين مى‏گويند اين اجساد غسل داده شده‏اند. با توجه به اين مطالب اميدواريم وظيفه ما نسبت به نماز و غير آن را بعد از مسّ آن اجساد بيان فرما ييد، و آيا بر اساس آنچه ذكر شد، غسل بر ما واجب مى‏شود يا خير؟
ج: اگر اصل غسل ميّت احراز نشود و شما در آن شك داشته باشيد، با مسّ جسد يا اجزاء آن، غسل مسّ ميّت بر شما واجب مى‏شود و نماز بدون غسل مسّ ميّت صحيح نيست. ولى اگر اصل غسل ميّت احراز شود با مسّ جسد يا بعضى از اجزاى آن، غسل مسّ ميّت واجب نمى‏شود حتى اگر در صحت غسل آن ميّت شك داشته باشيد.

س 275 : شهيدى كه نام و نشانى او معلوم نيست با تعدادى از اطفال در يك قبر دفن شده است. بعد از مدتى شواهدى بدست آمد كه دلالت مى‏كند كه آن شهيد اهل شهرى كه در آن دفن شده است، نيست. آيا نبش قبر او جهت حمل جسد شهيد به شهر خودش جايز است؟
ج: اگر بر اساس موازين و احكام شرعى دفن گرديده، نبش قبر وى جايز نيست.

س 276 : اگر آگاهى از داخل قبر و تصوير بردارى تلويزيونى از آنچه در آن است بدون كندن و خاكبردارى، ممكن باشد، آيا بر اين عمل نبش قبر صدق مى‏كند يا خير؟
ج: بر تصويربردارى از بدن ميتى كه در قبر دفن شده است بدون كندن و نبش قبر و آشكار شدن جنازه، عنوان نبش قبر صدق نمى‏كند.

س 277 : شهردارى قصد دارد مقبره‏هاى اطراف قبرستان را براى توسعه كوچه‏ها، خراب نمايد، اميدواريم لطف فرموده و به سؤالات زير پاسخ دهيد:
هي أت نظارت بر امور قبرستان چه مس ؤوليتى در مورد قبور م ؤمنين كه در آن مقبره‏ها دفن شده‏اند دارد؟ ثانيا ً: آيا خارج كردن استخوان‏هاى آن اموات و دفن آنها در مكانى ديگر جايز است؟
ج: تخريب قبور م ؤمنين و نبش آنها جايز نيست حتى اگر براى تعريض كوچه‏ها باشد، و در صورت وقوع نبش قبر و آشكار شدن بدن ميّت مسلمان يا استخوان‏هاى آن كه هنوز پوسيده نشده‏اند، واجب است دوباره دفن شوند. ولى هي أت نظارت مس ؤوليتى در اين باره به عنوان هي أت نظارت ندارد.

س 278 : اگر شخصى بدون رعايت موازين شرعى اقدام به خراب كردن قبرستان مسلمانان كند، مسلمانهاى ديگر در برابر او چه مس ؤوليتى دارند؟
ج: وظيفه ديگران در اين باره نهى از منكر با رعايت شرايط و مراتب آن است و اگر در اثر تخريب قبور استخوان بدن ميت مسلمان ظاهر شود واجب است آن را مجدداً دفن نمايند.

س 279 : پدرم در حدود 36 سال است در قبرستان دفن شده است. اكنون به فكر افتاده‏ام كه با كسب اجازه از اداره اوقاف از آن قبر براى خودم استفاده كنم. آيا با توجه به وقفى بودن قبرستان، اجازه گرفتن از برادرانم در اين باره لازم است؟
ج: اجازه گرفتن از ساير ورثه ميّت نسبت به قبرى كه زمين آن وقف عام براى دفن اموات شده، شرط نيست. ولى قبل از تبديل استخوان‏هاى ميّت به خاك، نبش قبر براى دفن ميّت ديگرى در آن جايز نيست.

س 280 : من دانشجوى رشته پزشكى دانشگاه هستم. آيا به علت كمبود استخوان‏هاى طبيعى كه به آنها در محل تحصيل براى تحقيق احتياج داريم، استفاده از استخوان‏هاى موجود در قبرهايى كه خراب شده‏اند، جايز است؟ آيا با دست زدن به استخوان مرده‏هاى موجود در موزه‏ها يا قبرستان‏ها، غسل مسّ ميّت واجب مى‏شود؟
ج: اگر برداشتن استخوان از قبرستان مسلمان منجر به نبش قبر گردد، جايز نيست، و هنگام مسّ استخوان ميتى كه معلوم نيست غسل داده شده يا نه، غسل مسّ ميّت واجب مى‏گردد.

س 281 : لطفا ً موارد جواز نبش قبر را بيان فرموده، و اگر راهى براى خراب كردن قبرستان مسلمان‏ها و تبديل آن به مراكز ديگر وجود دارد، توضيح دهيد.
ج: موارداستثناء شده از حرمت نبش قبر، در رساله‏هاى ‏عمليه ‏بيان ‏گشته ‏است. تغيير و تبديل قبرستان مسلمانان كه براى دفن اموات مسلمين وقف شده، جايز نيست.

س 282 : آيا نبش قبر و تبديل قبرستانى كه براى دفن اموات وقف گرديده، بعد از اخذ اجازه از مرجع تقليد جايز است؟
ج: در مواردى كه نبش قبر و تبديل قبرستان وقف شده براى دفن اموات، جايز نيست، اجازه مرجع تقليد اثرى ندارد.

س 283 : مردى در حدود بيست سال پيش فوت نموده، چندى پيش هم زنى در همان روستا از دنيا رفت، اشتباها ً قبر آن مرد را حفر و زن رادر آن دفن كردند، با توجه به اين كه در داخل قبر هيچ اثرى از جسد مرد مزبور وجود ندارد، وظيفه فعلى ما چيست؟
ج: در حال حاضر با توجه به فرض سؤال، ديگران هيچ تكليفى ندارند، و مجرد دفن ميّت در قبر ميّت ديگر موجب جواز نبش قبر براى انتقال جسد به قبر ديگر نمى‏شود.

س 284 : در وسط خيابانى، چهار قبر وجود دارد كه مانع ادامه جاده سازى هستند، از طرفى هم نبش قبر اشكال شرعى دارد. اميدواريم براى اين كه شهردارى مرتكب عمل خلاف شرعى نشود، وظيفه ما را بيان فرما ييد.
ج: اگر احداث جاده متوقف بر حفر قبر و نبش آن نباشد و عبور جاده از روى قبرها امكان دارد، يا احداث جاده با وجود قبرها ضرورى باشد، احداث آن اشكال ندارد. و ا لّا تخريب و نبش قبرها براى جاده‏سازى جايز نيست.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا