اجرای مراسم ترحیم عرفانی به همراه سازهای نی و دف
روانشناسی

مرگ از دید کودک

مرگ از دید کودک

 

کودک از مرگ برداشتهای مختلفی دارد. پدیده مرگ از سن سه سالگی ذهن کودک را به خود مشغول می کند؛ زیرا قبل از این سن نمی تواند مفهوم مرگ را درک کند . آنچه که او از مرگ برداشت می کند تحت تأثیر عوامل مختلفی است که با او ارتباط دارند . مثلاًً  میزان علاقه او به فرد فوت شده،سن او و سختی هایی که در زندگی تحمل کرده ، در شکل گیری مفهوم مرگ در ذهنش اثر دارد . معمولاً  کودکان در سنین 3 تا 5 سالگی فکر می کنند که مرگ شبیه خواب است و فردی که مرده بالاخره از خواب بیدار خواهد شد . در واقع کودک نمی تواند درک کند که فرد فوت شده دیگر بر نخواهد گشت و همیشه منتظر است که او را ببیند . هر چقدر سن کودک بیشتر می شود دید واقعی تری نسبت به مسئله مرگ پیدا می کند، با وجوداینتا وقتی که کودک به سن هشت تاده سالگی می رسد هنوز منتظر است فرد فوت شده به خانه باز گردد ولی این احساس او نسبت بهکودک سه تاپنج ساله ضعیف تر است . با رسیدن به سنده یایازده سالگی کودک متوجه می شود که عزیز فوت شده هرگز باز نخواهد گشت و به همین دلیل مرگ را خشن ، سنگدل و بی احساس تصور می کند . آنچه در این مورد جلب توجه می کند این است که او فکر می کند مرگ نمی تواند به او آسیبی برساند . در واقع فکر می کند که هرگز نخواهد مُرد . به تدریج بر اثر صحبت بزرگترهاکودکمتوجه می شود که مرگ ممکن است به سراغ او یا پدر و مادرش نیز بیاید.با وجوداینهنوز فکر می کند که به اندازه دیگران از مرگ آسیب نخواهد دید و جان سالم بهدر خواهد برد . وقتی کودک به سنهشت سالگی می رسد مرگ آنچنان در او ترس و دلهره ایجاد می کند که این سن به سن ترس از مرگ نامگذاری شده است . او می فهمد که مرگ برای همه اتفاق خواهد افتاد ولی نمی خواهد آن را قبول کند .

کودک در هر سن و در هر موقعیتی که باشد از مرگ اطرافیان خود بسیار آشفته و غمگین خواهد شد و هر چه میزان علاقه و وابستگی کودک به فرد متوفی بیشتر باشد کودک به خاطر فقدان او رنج و اندوه بیشتری را تحمل می کندزیرا او فکر می کند منبع عطوفت و محبت خود را از دست داده است و کسی، دیگر از او حمایت نخواهد کرد . اگر در این میان اطرافیانِکودک او را تنها بگذارند و هیچ توجهی به احوال او نکنند ، ممکن است آثار زیانبار این فقدان و عدم توجه بزرگترها به صورت افسردگی ، ناامیدی یا حتی بزهکاری و رفتارهای خلاف اخلاق و قانون در فرد شکل بگیرد و باقی بماند .

بنا بر آنچه که ذکر شد برخورد اطرافیانِکودک با مسئله مرگ و برخوردی که در اینمورد بااو دارند در بروز عکس العمل متعادل و منطقی از کودک رابطه خواهد داشت . متأسفانه اکثر افراد وقتی می خواهند مفهوم مرگ را برای کودک توضیح دهند یا در مورد فرد متوفی با کودک صحبت کنند به او می گویند که او ( فرد متوفی ) به مسافرت رفته و به زودی باز خواهد گشت و وقتی کودک بعد از گذشت چند روز دوباره سراغ فرد متوفی را می گیرد به نحوی سعی می کنند فکر کودک را منحرف کنند و جواب سربالای دیگری به کودک می دهند به امید اینکه کودک این موضوع را فراموش کند و در این باره دیگر از آنان سؤالی نکند . آنچه والدین و بزرگترها در این رابطهبایدبدانند این است که گمراه کردن کودک و فریب دادن او با این وعده های دروغین،کودک را از فکر کردن درباره فرد متوفی منصرف نخواهد کرد . بلکه برعکس،باعث می شود که کودک،دیگر به اطرافیان خود اطمینان نداشته باشد و آنها را افراد دروغگویی ببیند؛حتی ممکن است از بزرگترها دلخور شده و یا متنفر شود . بنابراین بهتر است که مرگ عزیز خود را از کودک پنهان نکنیم و با توجه به سن و سال کودک و میزان درک و فهم او مسئله مرگ را برایش توضیح دهیم .

 با توجه به شرایط کودک می توان مفهوم مرگ را در قالب نمایش ، نقاشی یا قصه و یا حتی جملات صریح ؛ بیان کرد . در این رابطه می توانیم از مثال نیز استفاده کنیم .مثلا ً به او بگوئیمکهاگر کسی تصادف کند ممکن است دست و یا  پاهایش زخمی شود یا بشکندو اگر تصادف،شدید  باشد آن فرد خواهد مُرد و سعی کنیم  برای او توضیح دهیم که مرگ برای همه اتفاق می افتد و حتی درختان و گنجشکهاو کبوترها هم روزی  خواهند مُرد و هیچ کس جز خدا برای همیشه زنده نمی ماند . بدین ترتیب مسئله عمومیتِ مرگ برای کودک قابل درک می شود و این از بار فشار و ناراحتی او می کاهد و باعث آرامش بیشتر کودک می شود . بهتر از همه اینکه سعی کنیم بدون گریه و زاری و آشفتگی و بدون اظهار بدبختی ، دقایقی را با کودک تنها باشیم و با حفظ آرامشبهپرسش های او جواب منطقی و قانع کننده بدهیم . البته باید توجه داشت با انجام این اقدامات نباید انتظار داشته باشیمکهکودک هیچ واکنش منفی از خود نشان ندهد . در واقع هدف ما از این گونه رفتارها و برخوردها با کودک در مورد مرگ،این است که مفهوم واقعی و طبیعی مرگ در ذهن کودک شکل بگیرد و غم، اندوه، ترس و دلهره او کاهش پیدا کند . بنابراین نباید جلوی گریه کودک را بگیریم . فقط باید مراقب باشیم غم و غصهیاو شدید و بیمار گونه نشود . در واقع از بروز احساسات کودک جلوگیری نمی کنیم و در ماههای اولیه ی فقدان،سعی می کنیم از کودک بیشتر مراقبت کنیم  و او را بیشتر سرگرم کنیم .

 ممکن است کودک علت مرگ فرد متوفی را خطاها و شیطنت های خود بداند و از این بابت خود را سرزنش کند و احساس گناه به او دست دهد . در این رابطه بهتر است برای کودک توضیح دهیم که مرگ برای همه اتفاق می افتد و هر آدمی در سنین و شرایط مختلف ، سرانجام روزی خواهد مُرد .  بدین ترتیب احساس گناه را از ذهن کودک پاک کنیم . علاوه بر این نباید مرگ را وسیله تنبیه و کینه معرفی کنیم . زیرا باعث می شود مسائل و مشکلاتی در رابطه با اینتفکرِغلط در کودک ایجاد شود. اقدام دیگری که در این رابطه می توان انجام داد این استکه فرد دیگری در فامیل یا دوستان یا آشنایان که شباهت با فرد متوفی دارد،پیدا کنیم و کمک کنیم تا کودک رابطه ی گرم و صمیمی تری با آن فرد برقرار کند . بدین ترتیب کودک کمتر احساس تنهایی و بی پناهی خواهد کرد .

گردآوری توسط ایران ترحیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا